محل تبلیغات شما
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند شعله ای بود که لرزید ولی جان نگرفت دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی قصه عاشقی ما سر و سامان نگرفت تاج سر دادمش و سیم زر، اما از من عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت فاضل نظری

راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم . . .

خدای شکر که این عمر جاودانی نیست . . .

تجربه یادم داده که از عشق زنان دوری کنم . . .

نگرفت ,ولی ,شعله ,ای ,سر ,جان ,که لرزید ,ولی جان ,بود که ,ای بود ,شعله ای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ مهندسی برق بوبه رژ مشاوره تحصیلی